من و تو زندگیمون.. چرا اینطوری شد؟

یادگاری زندگیم با تو که یه موقع همه چیزم بودی.. نگه میدارم این نوشته ها رو که فردا که جدا شدیم یادمون باشه چرا ااینطوری شد...

من و تو زندگیمون.. چرا اینطوری شد؟

یادگاری زندگیم با تو که یه موقع همه چیزم بودی.. نگه میدارم این نوشته ها رو که فردا که جدا شدیم یادمون باشه چرا ااینطوری شد...

۴

نمیدونم چی بگم.. درکت نمیکنم..یه روز بهترینی.. همه حسرت  داشتنت رو میخورن.. مال منی و نیستی.. دارمت و ندارمت... 

بقول خودت: 

 

         با تو ناخوش بی تو ناخوش.... 

 

 

 پ.ن: میام مینویسم بقیه اش رو . خیلی انرژی میبره... 

نظرات 4 + ارسال نظر
خانومی جمعه 26 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ب.ظ http://eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com/

زود به زود بنویس باشه ؟<

چشم قول میدم

لیلی و مجنون جمعه 26 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:43 ب.ظ http://faghatma.persianblog.ir

چون خودم تجربه کردم...میفهمم چی میگی

میبینی چه سخته؟ امیدوارم الان زندگیت خوب باشه عزیزم

نارنگی نارنجی جمعه 26 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:55 ب.ظ http://shimadragen.blogfa.com

راستش تا اینجا فقط فهمیدم که خارج از ایرانی و ازدواج کردی و چندان حالت خوب نیست
...
امیدوارم زود زود بنویسی...

چشم..‌آخه من خیلی نمیتونم بنویسم.همیشه دور و برم کسی هست

نی نی یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:55 ق.ظ http://www.pesaremaman85.blogfa.com

سلام
من امروز با وبلاگت اشنا شدم .
قشنگ مینویسی دوست دارم از تجربیاتت استفاده کنم .
زودتر بنویس بدونیم دوستمون چی کارا کرده و میکنه ؟

الان کجایی ؟؟(من خیلی کم طاقتم نه ؟)
بازم خوشحالم که باهات اشنا شدم.
شاد باشی

امیدوارم که به جایی که من هستم نرسی..نه عزیز دلم عجول نیستی.. سعی میکنم زود بنویسم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد