خلاصه طول کشید تا من تونستم به اینجا عادت کنم، کلی دوست پیدا کردم، هم دختر هم پسر، ولی بازم تنها بودم، هنوز ۱۱ ماه نشده بود که اومده بودیم که بلیت گرفتم برای ایران،برگشتم یه ۲-۳ ماهی موندم و دیدم دیگه اونجا هم انگار برای من مثل اون موقعها نیست،برگشتم و به کار و درس چسبیدم،اوائل خیلی اذیت میکردند، نمیزشتند وارد دانشگاه بشم، هزار جور ایراد گرفتند تا بالاخره من تونستم برم دانشگاه، یه رشتیی که اصلا نمیدونستم چیه، از حق نگذریم کلی هم خودم تنبلی کردم، اصلا انگار هیچی برام مهم نبود، از همون اول که اومدیم من دچار افسردگی شدم، حتا ایران که رفتم دکتر بهم قرص داد که من نخوردم، میخوام بگم حالم انقدر بد بود و اثراتش بعد از این همه وقت هنوز روم بود،
از خانوادم بگم: من دختر بزرگم با یه برادر که از من ۴ سال کوچیکتره، بابام و مامانم، هر دو تحصیلات عالیه. وقتی اومدیم اینجا هر ۴ تامون مشغول به کار شدیم، من و برادرم که در عمرمون کار نکرده بودیم، بابا و مامان هم مجبور شدند از کارهایی خیلی پایین تر از خودشون شروع کنند که زندگیمون بگذره، ولی باهم شاد بودیم و از زندگی لذت میبردیم.
این بردار من همیشه سوگلی مامان بابا بوده، و جالبیش اینه که هیچوقت این مساله منو ناراحت نکرده ، حالا اینو یادتون باشه تا یه جای داستان زندگیم بهش برگردم،
از دانشگاه میگفتم،میرفتم و یه جوری بالاخره پاس میکردم ، اصلا از رشتم خوشم هم نمیومد و کلیش رو هم اصلا نمیفهمیدم،ولی بهش عادت کرده بودم، اصلا به زندگی عادت کرده بودم، کلا من توقع از زندگی یا کسی هیچوقت ندارم، نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی اینو همه میگن که تو همیشه به فکر این و اونی، همیشه خوشحالی مردم برات مهمتره و راست میگن، من اصلا وجود خودم هیچوقت برام مهم نبوده و اگه الان به خاطره خانوادم نبود تأ حالا صد بار خودمو کشته بودم. آره میدونم ضعیفم، میدونم اعتماد به نفس ندارم، ولی کاری دیگه از دستم بر نمیاد. این مساله هم فکر کنم( اعتماد به نفس نداشتن) هم به علت اضافه وزنمه، شاید خیلیها اینو درک نکنند ولی خیلی تاثیر بعدی رو من گذشته،
مرسی که اینقدر بزرگ اندیشی و به فکر ادمها هستی:)
مرسی عزیزم از تو
سلام
بسیار بسیار عالی بود خسته نباشید
وقتی خوندمش کلی خوشم اومد با اجازت ذخیرشم کردم
کلی حال کردی مرسی از اینکه که انقدر مطالب جامع و خوبی و میزاری واقعا خسته نباشی
http://forever-persischengolf.blogsky.com
سلااام خوبی؟
اسم واقعیت آیدا س ؟ منم اسمم آیدا س :)))
منم یه داداش دارم که سه سال و نیم ازم کوچیکتر و این انگار خاصیت داداش کوچیکاس که سوگولی بباشن وکسی هم بهشون حسادت نکنه :))
منم تپلم ... همشم در تکاپوی گرفتن رژیم و ورزش و این چیزام ! لاغر که میشم میفتم توی سرازیری و خوب میشم یه اتفاقی میفته که مثلا نمیتونم ورزشم رو برم یا شروع میکنم یه دفعه به خوردن .. دوباره از اول .. (که چقدم بده این چاق ولاغر شدن ها و چه قدر روی اعصصاب و روحیه ی آدم تاثیر میذاره !)
موافقم که توی اعتماد به نفس تاثیر داره اما نه اونقدری که تو میگی ... میدونی دختر خوب خوبه که آدم به فکر دیگران باشه اما نه خیلی چون اونوقته که از خودش غافل میشه ... یه پیشنهاد دارم اگر ورزش نمیکنی ببین به چه ورزشی علاقه داری و حتما دنبالش رو بگیر .. چون به غیر از لاغر شدنش کلا از لحاظ روحی به شدت روی اعتماد به نفس تاثیر مثبت داره ... امتحان کردم که میگمااااا ...
موفق باشی :)
مرسی آیدا جون..آره دارم شروع میکنم.. خیلی ازت ممنونم